رویای غم *** Royaye gham

حرف هایی که گاه بر سر زبان می آید اما بیان نمی شود . می نویسم تا مرحمی بر خستگی هایم باشد

رویای غم *** Royaye gham

حرف هایی که گاه بر سر زبان می آید اما بیان نمی شود . می نویسم تا مرحمی بر خستگی هایم باشد

قاصدک

مهربون چشاتو واکن آخه باورم نمیشه

نگو که میخوای بخوابی و بری واسه همیشه

مهربون چشاتو واکن زوده که تنهام بزاری

به خدا دلم شکسته واسه من بخون قناری

قاصدک خبر آوردش تو میخوای دوباره خوب شی

اون بهم نگفت قراره مهمون دم غروب شی

قاصدک چرا نگفتی ؟ که دیگه بر نمیگرده

دل من میگه دروغه حرفاتو باور نکرده

چه غریبونه قناری پراتو بستی و رفتی

آخرم راز دلت رو به غریبه ها نگفتی

ای قناری مهاجر با صدات زنده می مونم

تو دیگه صدات گرفته حالا من برات میخونم

داغ تو رو دل من موند می سوزم تا ته دنیا

دریا حالتو می پرسه چی بگم به موج دریا

مهربون دیگه خدافظ بعد تو بهار خزونه

دیگه بعد تو قناری نمی خوام کسی بخونه

بعد تو همیشه زنده من دیگه خونه به دوشم

برا بغض ناصریا ......... تا ابد سیاه می پوشم


مهران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد