تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد
یه بغضه شکسته رفیق گلوم شد
***
تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توی آینه خط خورد
***
هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره دلم بی قراره
***
نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه
***
یه شب زیر بارون که چشمم به راهه
میبینم که کوچه پر نور ماهه
***
تو ماه منی که تو بارون رسیدی
امید منی تو شب نا امیدی
ازبرگ گل نازکتری ازهرچه گویم بهتری خوبان فراوان دیده ام اماتوچیزدیگری
من از روزگار سنگدل از بایدها
می ترسم از آغاز هر سرنوشت و از طلوع هر زیبایی ، من از روح
سرگردان زندگی،
از گریزان بودن یاران می ترسم،
از صدای پای رهگذران می ترسم ...
از آنچه هستیم و هست می ترسم ،
از جاده بی انتهایی که عاقبت مرا آواره خود خواهد ساخت می ترسم!
از لحظه ها و ساعتهایی که مرا نیز همانند خودشان بی عاطفه کرد .
می ترسم از خود فراموشی دلهای پاک...
مـی ترسم !...
ازکسی که دوستش داری ساده دست نکش شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبورنکن چون شاید هیچ وقت هیچ کس تورو مثل اون دوست نداشته باشه