رویای غم *** Royaye gham

حرف هایی که گاه بر سر زبان می آید اما بیان نمی شود . می نویسم تا مرحمی بر خستگی هایم باشد

رویای غم *** Royaye gham

حرف هایی که گاه بر سر زبان می آید اما بیان نمی شود . می نویسم تا مرحمی بر خستگی هایم باشد

باران

تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد 

یه بغضه شکسته رفیق گلوم شد 

*** 

تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد 

تمام وجودم توی آینه خط خورد 

*** 

هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره 

دلم غصه داره دلم بی قراره 

*** 

نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه 

دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه 

*** 

یه شب زیر بارون که چشمم به راهه 

میبینم که کوچه پر نور ماهه 

*** 

تو ماه منی که تو بارون رسیدی 

امید منی تو شب نا امیدی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد