رویای غم *** Royaye gham

حرف هایی که گاه بر سر زبان می آید اما بیان نمی شود . می نویسم تا مرحمی بر خستگی هایم باشد

رویای غم *** Royaye gham

حرف هایی که گاه بر سر زبان می آید اما بیان نمی شود . می نویسم تا مرحمی بر خستگی هایم باشد

شایسته ی آغوش

یاری که مرا کرده فراموش، تویی تو با مدعیان گشته هم آغوش، تویی تو صد بار بنالم من و آن یار که یک بار برناله ی زارم نکند گوش، تویی تو ما زهره و خورشید به یک جای ندیدیم خورشید رخ و زهره بنا گوش، تویی تو در کوی غمت خوار منم، زار منم من در چشم دلم نیش تویی، نوش تویی تو ما رند خرابیم و میر خرابات ما اهل خطاییم و خطا پوش، تویی تو مدهوشی و مستی نه گناه دل زار است چون هوش ربای دل مدهوش، تویی تو خون می خوری و لب به شکایت نگشایی همدرد من ای غنچه خاموش، تویی تو صیدی که تو رال گشته گرفتار، منم من یاری که مرا کرده فراموش، تویی تو آغوش رهی بهر تو خالی چو هلال است باز آی که شایسته ی آغوش، تویی تو
نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 25 تیر 1386 ساعت 08:58 ب.ظ http://harighebaad.persianblog.com

در چند تا از نوشته هات و همچنین نوشته هات راجع به سهراب حس رمانتیک جالبی داری اما به نظر تو فرق رهی معیری با ابتهاج و سپهری با فروغ چیه؟
عرفان گریز یا عشق مبارزه؟

someone چهارشنبه 27 تیر 1386 ساعت 02:43 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام
خوبی
خوش می گذره
سراغی از ما نمی گیری ...
من هم خوبم ...



من با یک پست جدید به روز هستم و منتظر حضورت ....

someone سه‌شنبه 16 مرداد 1386 ساعت 01:56 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

به روز هستم دوست داشتی بیا ... خوشحال می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد